ایران و جهان

کره زمین از نظر من دو قسمت است : 1- ایران 2- جهان. با خاطراتم میخوام اینو ثابت کنم و قسمت اول رو به سمت قسمت دوم ترکش کنم.

ایران و جهان

کره زمین از نظر من دو قسمت است : 1- ایران 2- جهان. با خاطراتم میخوام اینو ثابت کنم و قسمت اول رو به سمت قسمت دوم ترکش کنم.

نظام اداری فوق پیشرفته ایران

 نظام اداری ما یکی از پیشرفته ترین نظام های اداریست 

 

چرا ! 

زیرا : 

تو پست قبلی گفته بودم که برای گرفتن پروانه ساخت از بهداشت مجبور بودم تا از چند تا اداره دیگه هم نامه موافقت ببرم جهاد . که یکی از اونها هم محیط زیست بود. حالا بشنوید از گردش کار من در اداره کل حفاظت محیط زیست استان آذربایجان شرقی. 

روز اول که نامه رو از جهاد کشاورزی بردم محیط زیست، پس از ثبت و رویت مدیر و غیره گفتند که بیست هزار تومن بریز به حساب تا کارشناس بیاد و تائید کنه وقتی ریختیم و برگشتیم گفتند کی گفته بود بیست هزار تومن ؟ شما باید ده هزار تومن میریختید. گفتم خوب بقیه اش رو برگردونید. گفتند نه! اون پول که برگشت پذیر نیست . گفتم خوب بیست هزار تومنو مهمون ما . خیالی نیست. گفتند نه اینجوری هم که نمیشه. اگه بازرس بیاد و پرونده رو ببینه اشکال میگیره . گفتم پس میگید چیکار کنیم. چی بگند خوبه ؟ 

گفتند این فیش رو نگه دار برا بععععد  ( یعنی بیخیال شوووو... ) یه فیش ده تومنی بریز فوری بیار که کاراتو تموم کنیم . همینجا منتظرتم. زود باش. 

منم ایستادمو نگاهش کردم 

گفت برو آخه. دیر میشه ها .

رفتم پیش رئیس. نبود. راستش بحث بیست تومن نبودها، یه کم گرون اومد.

رفتم پیش معاون. گفت جواب این نامه ای که میدیم بهت به عنوان جواز تاسیسه. قراره یه بار دیگه هم بیایی این اداره برا گرفتن پروانه . این فیش رو نگه دار برا اون موقع حالا برو یه فیش ده تومنی واریز کن بیار.

خدا پدر اونی که قانون گذاشته دوبار بیاییم این اداره رو بیامرزه . والا بیست تومنم این وسط حیف و میل میشد.

رفتیم و فیش رو آوردیم و کارشناس اومد و دید و در گذارشش نوشت از اونجایی که مشخص نیست این کارخانه خارج از طرح هادی روستاست یا نه باید از بنیاد مسکن استعلام شود.

از بنیاد مسکن استعلام کردند و انجاهم بیست تومن گرفتند، آمدند و دیدند و گفتند کارشناست کیه که نمیفهمه وقتی کارخونه هایی هستند که نسبت به تو به روستا نزدیکترند بس مورد تو هم نمیتونه مشکلی داشته باشه.

جواب استعلام رو گرفتیم و بردیم محیط زیست. کارشناسه گفت : میدونی بعد از رفتنت یادم افتاد که مورد تو نمیتونه مشکل داشته باشه.

گفتم : به هر حال باعث شدی یه بیست تومن هم اونجا بریزیم دور.

گفت : تا سه نشه بازی نشه . مواظب باش. و بعد خندید. یه طوری خندید که خیلی ازش بدم اومد.

خلاصه پرونده افتاد تو روال اداری . وسطهای کار گفتند باید یک بار دیگه بیاییم محل رو از نزدیک ببینیم. هربار هم که می اومدند باید یه نصف روز الاف میشدیم. این بار گفتند که باید فضای سبز ایجاد کنی.

 گفتم :مگه میخوام شهر بازی بزنم! یک کارخونه بسته بندی مواد غذاییه.

گفتند: باشه باید فضای سبز داشته باشی تا بهت مجوز بدیم . باید درخت بکاری .

گفتم آخه الان مهر ماهه. الان که نمیشه درخت کاشت. زمستون بیاد همشون میمیرن. تازه از کجا نهال گیر بیارم این فصل سال؟

آقای معاون محیط زیست که جنگلها مون رو سپردیم دستش گفت: نه بابا! مشکلی نداره . شما برو از نهالستان شهرداری بخواه. بهت میدن. حالا کو تا زمستون.

رفتیم اونجایی که گفته بود. باغبونه بهم خندید. گفت این آدمی که میگی فرستادت اینجا، عجب خریه!

دیدم چاره ای ندارم رفتم از کنارجاده ده تا درخت کوچیک رو از ریشه در آوردم و بردم حیاط کارخونه چال کردم. برگشتم محیط زیست گفتم آقا بیایید نگاه کنید. کاشتیم.

معاونه گفت: دیدی گفتم میشه! رفتی همونجا دیگه نه! گفتم که. و بعد موافقتشو اعلام کرد. بدون اینکه بیایند و نگاه کنند. یعنی اگه این ظلم رو در حق اون ده تا درخت نمیکردم هم میشد. گناهش گردن اونا. به من چه. مهم موافقت بود که شد.

خلااااااصه ـه ـه ـه آقا مکافات تازه شروع شد.

سیستم شبکه آنلاین یکپارچهء اداری دبیرخانهء نمیدونم چی چی ما رو سه روز الاف کرد .

1-      کارشناس نامه موافقت رو چرک نویس کرد داد با کارمندش.

2-      کارمندش نامه رو تایپ کرد و فرستاد به کامپیوتر کارشناسه.

3-      کارشناس خوند و اصلاحش کرد. البته تا ویرگول رو پیدا کنه و تایپ کنه کلی تفریح شد.

4-      گفت برو معاون تائیدش کنه.

5-      رفتیم پیش معاون. نبود. رفته بود جلسه.

6-      چون وقت اداری رو به اتمام بود. رفتیم و فرداش اومدیم.

7-      معاون دیر اومد ولی تائیدش کرد.

8-      گفت برو دبیرخونه بگو پرینتش کنند .

9-      رفتم دبیرخونه تا رسیدم برق رفت .

10-    کلی منتظر شدم ولی برق نیومد .

11-   رفتم بیرون کار داشتم و آخر وقت اداری برگشتم .

12-   برق اومده بود ولی کارمنده رفته بود.

13-    همکارش محبت کرد و با دوساعت ور رفتن با پرینتر رو روشن کردنش نامه رو پرینت کرد.

14-   نامه رو داد دستم که ببر کارشناست امضا کنه.

15-    کارشناس امضا کرد گفت ببر معاونت

16-    معاون امضا کرد و گفت ببر دبیرخونه شماره بزنه .

17-   دبیرخونه شماره زد و گذاشت تو پاکت و داد دستم که ببر جهاد.

18-   بردم جهاد نامه رو باز کردند و گفتند این مهرش کو؟

19-   فرداش برگشتم محیط زیست که خانوم این مهرش کو؟

20-   گفت : آخه این مال دیروزه .

21-   گفتم مگه دیروزها مهر نمیزنید؟

22-   چپ چپ نگاهم کرد و مهر زد. بدون کوچکترین عذر خواهی.

23-   منم به سخره ازش عذر خواهی کردم .

24-   و اونم با آهنگی که انگار داره آه میکشه گفت: خواهش میکنم . 

فکر کنم دیگه کافیه. 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ساحل حریر(نیوشا) سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://kabe1381.blogfa.com/

بمیرم الهی ننه .
خسته نباشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد